Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (6346 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 Deutsch Persisch Menu
Mein Geld ist alle. U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unter dem Selbstkostenpreis abgeben U کمتر از قیمت تمام شده بفروشند
Durchgehend warme Küche. U تمام روز غذای گرم سرو میکنیم.
alles ausplaudern U تمام موضوعی را لو دادن
das Geheimnis lüften U تمام موضوعی را لو دادن
Tageskarte {f} U بلیط تمام روز
jemanden [etwas] ins Visier nehmen U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
jemanden [etwas] anvisieren U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
Vollzeit {f} U تمام وقت [کار]
Wir mussten die ganze Zeit auch meine kleine Schwester mitschleppen. U تمام مدت ما باید خواهر کوچکم را با خودمان می بردیم.
Als das Essen beendet und weggeräumt war, machte meine Tante Kaffee. U وقتی که شام تمام و جمع کرده شد عمه ام [خاله ام] قهوه درست کرد.
Der Plan könnte ihn sein Land kosten. U این نقشه میتواند [به اندازه] کشورش برای او تمام بشود.
komplett <adj.> U تمام [کامل]
vollständig <adj.> U تمام [کامل]
völlig <adj.> U تمام [کامل]
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen. U در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
Lasst [lass oder lassen ] Sie es uns erledigen [bis...] . U بیایید شماها [بیا یا بیایید] شما این کار را تا ... تمام کنیم.
Bringen wir es hinter uns. U بیا این [کار یا داستان] را تمام کنیم.
Es geht zu Ende. U پایانش نزدیک است. [در حال تمام شدن است]
grundlegend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
tief greifend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
durchgreifend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
konsequent <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
Ein Remis könnte sie den Aufstieg in die erste Liga kosten. U یک برابری [در مسابقه] می توانست پیشرفت به گروه اول برای آنها تمام بشود.
Er lässt mich die ganze schwere Arbeit allein machen. U او [مرد] میگذارد که من تمام کار سخت را خودم تنهایی بکنم.
alle sein U خالی بودن [به ته رسیده بودن] [مصرف شده بودن] [تمام شده بودن]
Ich hatte schreckliche Kopfschmerzen und Fieber und zitterte am ganzen Körper U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
vergriffen <adj.> U چاپ کالا تمام شده
vergriffen <adj.> U تمام شده [مصرف شده ]
ganz <adj.> U همه [تمام] [همگی] [تماما]
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Bildrauschen {n} U پارازیت روی تمام صفحه نمایش
Ich habe den ganzen Morgen Schnee geschippt. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Es ist vorbei. U تمام شد.
Es ist aus. U تمام شد.
Es ist zu Ende. U تمام شد.
kosten U تمام شدن
aus sein U تمام شدن
vorbei sein U تمام شدن
ganz aus U بطور سراسری تمام
ganz vorbei U بطور سراسری تمام
Es ist alles vorbei. U همه اش [کاملا] تمام شد.
Damit ist es jetzt aus [vorbei] ! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Zwischen uns ist es aus. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
mit dem falschen Fuß aufstehen <idiom> U تمام روزی بد خلق بودن
Da standen sie in all ihrer Pracht. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
das Vergangene U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Wie ist es ausgegangen? U [قضیه] چطور تمام شد؟
Bildsäule {f} U تندیس ستونی [ستون حجاری شده به صورت مجسمه تمام قد]
Das Geld geht langsam aus. U پول کم کم تمام می شود.
Fragment {n} U اثر هنری نا تمام
Summe aller äußeren Kräfte U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
Vollbild {n} U تمام صفحه
Ich war die ganze Nacht in meinem Bett auf. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
Schluß mit lustig! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
Muss das [ausgerechnet] heute sein? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Der Sänger und seine Leute belegten den gesamten Raum hinter der Bühne mit Beschlag. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Leiste dein Bestes! U تمام تلاشت رو بکن!
Aufzehrung {f} U تمام خوری
wuchten U زور زدن ،تمام نیرو را برای جابجایی چیزی بکار گرفتن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1werdet ihr die Küche bald fertig geputzt haben?
1Um wie viel Uhr Ihr Deutschunterricht zu Ende?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Deudic.com